۱۲ نتیجه برای آموزش بهداشت
دکتر سیدمهدی سیدی،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: علم هر روزه با سرعت زیادی در حال رشد است و سالانه میلیونها مقاله علمی منتشر میشود. یکی از مهمترین حوزههای علم در جهان حوزه زیست پزشکی و سلامت است که درصد زیادی از کل مقالات علمی منتشره در سال را به خود اختصاص میدهد. رتبهبندی لایدن از جمله نظامهای رتبهبندی در جهان است که مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان آموزشی دنیا قرار گرفته است. در این بررسی از نتایج رتبهبندی سال ۲۰۱۷ لایدن که در آن ۹۰۳ دانشگاه جهان با هم مقایسه شدهاند استفاده شده است. در این نظام توجه بیشتر بر روندها در بازههای زمانی سه ساله است. در این مقاله با توجه به تأکید بر مرجعیت علمی در سیاستهای کلی سلامت و علم و فناوری، ابتدا ده دانشگاه اول جهان در حوزه زیست پزشکی و سلامت، و پس از آن ده دانشگاه اول قاره آسیا از حیث کمیت مقالات علمی مورد بررسی قرار گرفته و سپس وضعیت دانشگاههای مطرح در آسیا و درنهایت دانشگاههای کشور در این حوزه از حیث تعداد مقالات و رتبه در آسیا در بخش بعدی بررسی شده است.
روش کار: در این مطالعه از انواع مطالعات کتابخانهای، اسنادی، کیفی و توصیفی در مراحل مختلف تحقیق استفاده شده است.
یافتهها: در بازه زمانی سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ چهار دانشگاه علوم پزشکی کشور در نظام رتبهبندی لایدن قرار گرفتهاند. بهترین رتبه دانشگاهی کشورمان در قاره آسیا متعلق به دانشگاه علوم پزشکی تهران است که با ۲۸۳۱ مقاله رتبه ۲۸ آسیا را کسب کرده است. پس از آن بهترتیب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با ۱۲۹۲ مقاله رتبه ۷۵ و سپس دانشگاه علوم پزشکی اصفهان رتبه ۱۰۰ و دانشگاه علوم پزشکی شیراز رتبه ۱۱۶ آسیا را کسب کردهاند.
نتیجهگیری: مقایسه این بازه سه ساله با بازه زمانی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ نشان میدهد که سرعت رشد در کمیت مقالات منتشره از دانشگاههای علوم پزشکی نام برده در بالا یکسان نیست و برخی دانشگاهها با افت محسوسی همراه هستند. برای کسب مرجعیت علمی بایستی مدیریت کارامد و حکمرانی مناسبی بر تحقیقات انجام یافته در دانشگاههای علوم پزشکی کشور حاکم و نقشه راه مرجعیت علمی ترسیم شود. بحث کیفیت مقالات منتشره در مقاله بعدی خواهد آمد.
دکتر الهام شکیبازاده، دکتر امیرحسین تکیان، دکتر علی اکبری ساری،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۹ )
چکیده
زمینه و هدف: نیازهای جامعه در حوزه سلامت عمومی به سرعت تغییر میکند. دانشکدههای بهداشت باید دانشجویان خود را برای دنیای همواره در حال تغییر آماده کنند. اما همچنان ارزش و مسئولیت اصلی بهداشت عمومی، تعهد نسبت به سلامت مردم است. این مقاله با مروری بر چالشهای روز و وظایف دانشکدههای بهداشت به ژرفاندیشی در حوزههای ضروری برای تدریس در دانشکده بهداشت میپردازد.
روش: در این مطالعه از انواع مطالعات کتابخانهای و اسنادی استفاده شده است.
یافتهها: چند اصل مهم فرایند بازنگری برنامههای درسی رشتههای بهداشت عبارتند از: تغییر در روشهای قدیمی برگزاری کلاس، توسعه شایستگیها و مهارتهای در عرصه، ایحاد فرصت اجرای پروژهای مشترک و بین رشتهای و تداوم آموزش. موضوعات ضروری برای آموزش در دانشکده بهداشت به شرح زیر است: حل مسئله، چگونگی کارکرد نظام سلامت، توسعه مهارتهای رهبری، مدیریت و کار گروهی، سلامت جهانی، سیاستگذاری، علم توسعه، روشهای تحلیل داده، تکنولوژی و اطلاعات، اقتصاد سلامت، ارتباطات، پژوهشهای مشارکتی مبتنی بر جامعه، و اخلاق. با نگاهی به چشمانداز آینده، پیشرفت و دگرگونی در آموزش در دانشکده بهداشت میتواند فرصت بی همتایی برای دانشجویان فراهم کند تا بتوانند از عهده چالشهای سلامت در جمعیت عمومی در طول دهههای بعد برآیند.
نتیجهگیری: دانشکده بهداشت برای پاسخگویی به علوم جدید و نیازهای متفاوت و فرصتهای رشد، نیاز به حرکت در مسیر تکاملی دارد. برای بهبود وضعیت سلامت در جامعه، لازم است از طریق آموزشهای نظری و عملی به روز و اجرای پژوهشهای اصیل، متخصصان با کیفیت در حوزه بهداشت تربیت کنیم.
دکتر فاطمه بنویدی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: در دو دهه اخیر مفهوم «سلامت» از دامنه شمول کاربردی چنان گستردهای برخوردار شده است که دیگر نمیتوان فقط با اتکا به نظریههای سنتی و قراردادی و کلاسیک به تعریف یا تبیین آن پرداخت. اکنون سلامت بهعنوان یکی از بخشهای مورد توجه در حوزههای میانرشتهای قرار دارد. یکی از این حوزهها، رسانه و سلامت است، زیرا رسانه میتواند بر روی هوشمندسازی مخاطب و تلاش در تغییر رفتار شهروندان در حوزه سلامت مؤثر باشد. این مقاله سعی دارد به کیفیت توفیق این مسئله [رسانه و سلامت] با رویکرد انتقادیـ اجتماعی و قرائت هابرماسی بپردازد. از نظریه کنش ارتباطی و تقابل دوگانه جهانزیست و نظامِ هابرماس استفاده شده است تا به اصلیترین سؤال مقاله پاسخ داده شود: «آیا رسانه در اهمیت مقوله سلامت برای شهروندان مفید بوده است؟»
روش: ابتدا مفاهیم کلیدی رویکرد نظری هابرماس توضیح داده می شود؛ سپس، با استفاده از مفاهیم و عقاید هابرماس، موضوعات و مسائل مربوط به سلامت که از نظر تجربی مسائل قابل تحقیق هستند و تأثیر قدرتمندی دارند، بررسی و پاسخ سؤالاتِ تحقیق مشخص میشود.
یافتهها: پژوهشهایی که در حوزه سلامت انجام شده است بیانگر نقش و اهمیت ویژه این حوزه در استمرار حیات فردی و اجتماعی نسل بشر میباشد. این پژوهشها از یکسو گرایش بسیار گسترده به سمت همکاری و ادغام با علوم رفتاری و زیست پزشکی برقرار کرده و از سویی دیگر نزدیکی و تقارنی با علوم اجتماعی انتقادی، نظریه اجتماعی و نقد فرهنگی نشان میدهد.
نتیجهگیری: براساس قرائت هابرماس این نتیجه حاصل شده است که از مهمترین دلایل بیتوجهی شهروندان به مقوله سلامت و ناموفق بودن عملکرد رسانهها در این زمینه، فقدان توازن میان عقلانیشدن نظام و عقلانیشدن جهانزیست و استفاده از کنش راهبردی بهجای کنش ارتباطی است. همچنین این فقدان منجر به تخصصزدایی، به مخاطره افتادن اعتماد در تعامل پزشکـ بیمار و پدیدههای کلانی چون مشتریگرایی و مصرفگرایی شده است.
دکتر مازیار کلاشی، دکتر حسین عیدی، دکتر همایون عباسی، دکتر بهزاد فروغی،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: اتخاذ رویکردهای نوین، برای مقابله با کم تحرکی و ترویج فعالیتهای بدنی یکی از اقدامات به کار گرفته شده توسط سیاستگذاران و تدوینگران برنامههای توسعه و ترویج فعالیتهای بدنی و ورزش در جوامع مختلف میباشد. یکی از این رویکردها استفاده از ابزارهای اقتصاد رفتار میباشد. از اینرو هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر مداخلات رفتاری و مؤلفههای اقتصادی بر مشارکت در فعالیتهایبدنی بود.
روش: روش پژوهش، از نوع همبستگی بوده و اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمعآوری شد، که روایی محتوایی آن را ۹ تن از صاحبنظران تأیید کردند. پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ در بخش افراد فعال ۷۸/۰ و در بخش افراد غیرفعال ۷۴/۰ به دست آمد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه افرادی بوده است که از لحاظ جسمانی و پزشکی محدودیتی برای مشارکت در فعالیتهای بدنی نداشتهاند. تعداد ۱۶۵۹ نفر به پرسشنامهها پاسخ دادهاند و در نهایت تعداد ۱۴۰۱ پرسشنامه به وسیله نرمافزار استتا، مبنای تجزیه و تحلیلهای آماری قرار گرفت.
یافتهها: نتایج در بخش افراد غیرفعال نشان داد، تجویز پزشک به تنهایی و همچنین تجویز پزشک به همراه افزایش هزینههای ورزشی و افزایش زمان کاری تأثیر مثبت و معنادار بر تصمیم به مشارکت در فعالیتهای بدنی داشت. در بخش افراد فعال نیز، تجویز پزشک به همراه افزایش هزینههای ورزشی و کاهش درآمد تأثیر منفی و معنادار بر تصمیم به مشارکت در فعالیتهایبدنی داشت.
نتیجهگیری: به طورکلی به متولیان توسعه ورزش و فعالیتهایبدنی پیشنهاد میشود در تدوین برنامههای اجرایی خود به تفاوتهای فردی افراد توجه کنند.
دکتر زهرا ایرانمنش،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: سواد انسانها در ابعاد مختلف موجب افزایش سلامت جسمانی و روانی آنها میشود. مدیران با تقویت بهبود فرایند آموزش بیسوادان و کمسوادان سهم مهمی در این زمینه دارند. این تحقیق با هدف بررسی عملکرد مدیران مدارس در جهت جذب و آموزش بیسوادان و کمسوادان در راستای افزایش سلامت آنان انجام شد.
روش: طرح این پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری شامل تمامی ذینفعان آموزشی مدارس سوادآموزی استان کرمان بود. ۲۷۰ نفر به عنوان نمونه با روش نمونهگیری طبقهای انتخاب و به پرسشنامه محقق ساخته عملکرد مدیران و مقیاس سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (۱۹۷۹) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی، t مستقل و آزمون رتبهای فریدمن تحلیل شد.
یافتهها: میانگین عملکرد مدیران در فعالیتهای آموزشی ۰۷/۱۷، فعالیتهای پرورشی ۵۵/۱۹، نظارت و راهنمایی ۶۵/۱۶، مهارتهای روابط انسانی۳۷/۱۵، تجهیزات و امکانات آموزشی ۱۴/۱۷ و خلاقیت و نوآوری ۴۴/۱۷ بود. نتایج همبستگی سلامت عمومی سوادآموزان با فعالیتهای آموزشی ۴۹۱/۰، فعالیتهای پرورشی ۵۲۳/۰، نظارت و راهنمایی ۴۰۶/۰، مهارتهای روابط انسانی ۴۷۵/۰، تجهیزات و امکانات آموزشی ۴۷۵/۰ و خلاقیت و نوآوری ۴۶۹/۰ بود که بیانگر رابطه مثبت و معناداری بین عملکرد مدیران و سلامت عمومی سوادآموزان است.
نتیجهگیری: مدیران مدارس سوادآموزی با جذب و آموزش بیسوادان و کمسوادان میتوانند نقش مهمی در تأمین سلامت آنها و بهدنبال آن سلامت جامعه داشته باشند.
خانم نفیسه رفیعی، دکتر افسانه هوازاده، دکتر مینو طباطبایی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: نقش و اهمیت آموزش بهداشت فردی از سنین کودکی در مدارس و بهویژه در شرایط خاص شیوع بیماریها اهمیتی دوچندان خواهد داشت. بنابراین هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی آموزش بهداشت فردی در مدارس ابتدایی در شرایط کرونا بود.
روش: تحقیق حاضر از نوع تحقیقات آمیخته (کیفی- کمی) بود. جامعه آماری شامل تمامی مراقبان سلامت و معلمان ابتدایی در سال تحصیلی ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰ شهرستان خمینیشهر بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و تا حد اشباع نظری حجم نمونه ۱۶ نفر انتخاب شدند. ابزار جمعآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته با ضریب پایایی ۹۷/۰ بود. تحلیل مضامین کیفی، ترسیم شبکه مضامین و مدل مفهومی با نرمافزار MAXQDA۱۰ انجام شد. در بخش کمی برای اعتبارسنجی از ضریب توافق سنج لاوشه (CVR) استفاده شد.
یافتهها: ۳۴ مضمون در سه زمینه روشهای آموزش بهداشت فردی، موضوع و محتوای آموزش بهداشت فردی و اهداف آموزش بهداشت فردی استخراج گردید. ۱۲ مضمون در زمینه روشهای مؤثر مستقیم و غیرمستقیم آموزش بهداشتی فردی در مقطع ابتدایی بود. ۱۱ مضمون در زمینه موضوع و محتوای آموزش بهداشت فردی محیط زندگی، فردی، لباس، بدن، دستها، چشمها، موی سر، دهان و دندان، پیشگیری از بیماریها و آموزش ورزشهای جسمی استخراج گردید. از ۳۴ مضمون نیز ۱۱ مضمون در زمینه اهداف آموزش بهداشت فردی بود. همچنین نتایج اعتبارسنجی توافقسنج لاوشه (CVR) تمامی مضامین اصلی بالاتر از ۴۹/۰ را تأیید کرد.
نتیجهگیری: مدل طراحی شده میتواند راهنمای معلمان و مراقبان سلامت مدارس ابتدایی در ارایه آموزش بهداشت فردی مؤثرتر به دانش آموزان باشد.
دکتر رضا ربیعی، دکتر کامبیز بهاءالدینی، دکتر مهناز صمد بیک، دکتر حسن امامی، دکتر سیدمحمود تارا، دکتر سهراب الماسی،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: با گسترش فناوری های دیجیتال در بهداشت و درمان، ارتقای سطح دانش و مهارت استفاده از این فناوری ها به عنوان یک ضرورت شناخته می شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین محتوای برنامه آموزش سلامت دیجیتال و مهارت های مورد نیاز گروه های مختلف انجام گرفت.
روش: مطالعه حاضر از نوع مروری است و به منظور گردآوری اطلاعات، جستجو در سه پایگاه Pubmed، Web of Science، و Scopus در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۲ میلادی انجام شد. جمع آوری داده ها با استفاده از فرم استخراج داده انجام و محتوای مطالعات انتخاب شده براساس اهداف مطالعه مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: پس از بازیابی مقالات، تعداد ۵۴ مقاله از ۹۷ مقاله بازیابی شده براساس معیارهای ورود، انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت انواع دانش ها، مهارت ها، و چالش های آموزش سلامت دیجیتال براساس گروه های هدف ارائه شده است.
نتیجه گیری: به منظور بهرهمندی از مزایای سلامت دیجیتال، آموزش و توانمندسازی نیروی انسانی برای استفاده از این تکنولوژی ها ضروری است. تدوین برنامه راهبردی آموزش سلامت دیجیتال در کنار ایجاد دوره های آموزش مداوم، گنجاندن محتوای آموزش سلامت دیجیتال در برنامه آموزش درسی ارائهدهندگان و مدیران سلامت و نیز ترویج از طریق مراکز فنی حرف های و موسسات خصوصی معتبر مهم برای شهروندان ضروری به نظر میرسد.
دکتر علی اسکندری، دکتر مهناز کاشیها،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: حوزه سلامت یکی از اصلیترین محورهای توسعه هر کشوری محسوب میشود و آموزش مستمر در حیطههای مختلف سلامت منجر به افزایش آگاهی و تغییر نگرش آن جامعه خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف آسیب شناسی برنامه های پزشکی و سلامت محور تلویزیون از منظر سلامت فردی و اجتماعی، برنامههای تولید شده سلامت محور شبکه تلویزیونی قزوین (سیب و سیب سلامت) را بررسی کرده است.
روش: این مطالعه به روش تحلیل محتوای کمی (واحد تحلیل برابر با واحد ثبت«Record Unit») هر یک از آیتمهای برنامه نام «سیب و سیب سلامت» می باشد. جامعه آماری این پژوهش،۱۲ برنامه تولید شده سلامتمحور شبکه قزوین است که با استفاده از تکنیک مشاهده مستقیم انتخاب و بررسی شدند. بدین ترتیب که ابتدا برنامههای سلامت محور این شبکه استخراج، کدگذاری، مشاهده و سپس براساس مقولههای شناسایی شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: یافته ها نشان میدهد تحلیل کلی مقولههای کدگذاری شده متغیر اطلاعرسانی نسبت به موضوع برنامه بیشترین و کمترین میزان فراوانی مربوط به متغیر سرگرمی نسبت به موضوع برنامه میباشد و نیز در خصوص انتخاب موضوعات مورد بررسی در برنامه از میان ابعاد چهارگانه سلامت (جسمانی، روانی و اجتماعی و معنوی)، توجه بیشتری به بعد «سلامت جسمانی» شده است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد استفاده از قالبهای سرگرمی اطلاعرسانی در زمینه آموزش بهداشت، پرداخت متوازن به ابعاد چهارگانه و اثرگذاری بهتر براساس نظریه اقناع مخاطب مورد تأکید قرار گیرد.
دکتر کامران باقریلنکرانی،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: گسترش خدمات دیجیتالی و توسعه فن آوری، اطلاعات منابع دیجیتال از جمله تلفن همراه و اینترنت را به منابع مهم اطلاعاتی و دریافت خدمات سلامت برای جامعه تبدیل نموده است. استفاده درست از این منابع برای جستجو و به کارگیری اطلاعات سلامت نیاز به سواد سلامت دیجیتال یا الکترونیک دارد که برآوردها حاکی از سطح ناکافی آن در جامعه است. از این رو ارتقای سواد سلامت دیجیتال در شرایط فعلی یکی از اولویت های نظام سلامت می باشد.
روش: در این مقاله مروری گستره ای، پایگاه های علمی معتبر به زبان های انگلیسی و فارسی با کلمات کلیدی «سلامت دیجیتال» یا «سلامت الکترونیک» طی ده سال اخیر مورد جستجو قرار گرفته و مقالاتی که راهکارهای مشخصی را برای ارتقای سواد سلامت دیجیتال ارائه کرده بودند، بررسی شدند.
یافته ها: در منابع موجود، راهبردهای زیر برای ارتقای سواد سلامت دیجیتال پیشنهاد گردید. جلب اعتماد عمومی، برنامه ریزی چندبعدی و چندبخشی حاکمیتی، تأمین مالی به هنگام و براساس اولویت ها، ارایه خدمات دیجیتال جامع، استفاده از ظرفیت رسانه ها، تولیت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بر سلامت دیجیتال، استفاده ظرفیت نهادهای مردمی برای ارتقای سواد دیجیتال.
نتیجهگیری: سلامت دیجیتال می تواند ابزار مهمی برای ارتقای سلامت جامعه و دسترسی به پوشش همگانی سلامت باشد. برای استفاده بهینه ازظرفیت باید برای ارتقای سواد سلامت دیجیتال با برنامه ریزی هدفمند و جلب مشارکت مردم و ارائه کنندگان خدمات سلامت با در نظر گرفتن هم بافت، نیازها و ظرفیت های کشور در این عرصه اقدام کرد.
دکتر نوشین برادری، خانم ادریس اسلامی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی جایگاه آموزش سلامت در کتاب درسی سلامت و بهداشت پایه دوازدهم انجام شد.
روش: نوع پژوهش، توصیفی و روش آن، تحلیل محتواست .جامعه آماری، کتاب سلامت و بهداشت پایه دوازدهم متوسطه سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ و نمونه آماری، کل کتاب میباشد. ابزار گردآوری اطلاعات، سیاهه مؤلفههای آموزش سلامت است. روایی ابزار، صوری و برای پایایی آن، از روش ویلیام اسکات استفاده شده است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از دو روش تعیین فراوانی و درصدگیری مؤلفهها و آنتروپی شانون بهره گرفتهشده است.
یافتهها: یافتهها نشان میدهد که ۴۱۲ مورد ازمتن نوشتاری و فعالیت های یادگیری به مؤلفههای آموزش سلامت اختصاص دارد که در متن نوشتاری، بیشترین فراوانی به مؤلّفه خودمراقبتی با ۹۲ مورد ( ۸۵/ ۳۲ درصد) و کمترین فراوانی با ۶ مورد به مؤلفه سلامت جسم (۱۴/۲ درصد) مربوط است و در فعالیتهای یادگیری، بیشترین فراوانی به مؤلفه شناخت بیماریها با ۳۷ مورد (۰۳/۲۸ درصد) و کمترین فراوانی با ۵ مورد به مؤلفه سلامت محیط (۷۸/۳ درصد) مربوط است.
نتیجهگیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که طراحان و مؤلفان کتابهای درسی به صورت متوازن به هریک از مؤلفههای آموزش سلامت توجه نکردهاند و این امر باعث میشود برخی از ابعاد مهم آموزش سلامت تا اندازهای مغفول واقع شوند. بنابراین، توزیع و پراکندگی برخی از شاخصهای آموزش سلامت در این کتاب درسی نامناسب است.
دکتر محمدحسین تقدیسی، دکتر مریم خیامزاده، دکتر علی رمضانخانی، دکتر اعظم گودرزی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: مقدمه ارتقاء فرهنگ سلامت در آموزش و پرورش، شناخت اجزا و عناصر و ماهیت سیستم پرورش و آموزش و فرهنگ آن است و این مهم از طریق مدیریت راهبردی فرهنگ سلامت در آموزش و پرورش محقق میگردد. در این مقاله به نقش آموزش و پرورش در ارتقاء فرهنگ سلامت پرداخته میشود.
روش: این مطالعه مروری با استفاده از جستجوی کلیدواژهها در پایگاههای اطلاعاتی داخلی و بینالمللی و جمعبندی مطالب حاصل شده، صورت گرفته است.
یافتهها: با رویکرد نوین سلامت، فرهنگ و سلامت دو مقوله درهم تنیدهاند و همه عناصر فرهنگی در آموزش و پرورش با سلامت دانشآموز، مدرسه و جامعه گره میخورند. در رویکرد نوین، مدرسه به عنوان یک جامعه کوچک و تأثیرگذار با توجه به همه مؤلفههای فیزیکی و اجتماعی تأثیرگذار بر سبک زندگی و سواد سلامت دانشآموزان می باشد. فرایند مدیریت و ارتقاء فرهنگ سلامت شامل دو جزء اصلی فرهنگ سازمانی و رفتار فردی دانشآموز است. این دو جزء باید در تعامل سیستمی باهم باشند. رفتار فردی دانشآموز باید مبتنی بر فرهنگ سازمانی مدرسه باشد. مدارس ارتقاء دهنده سلامت، رویکرد سیستمی و جامعی را در بر میگیرد که همه ابعاد سلامت را در محیط آموزشی ادغام میکند. هدف آنها ترویج فرهنگ سلامت در بین دانشآموزان با پرداختن به عوامل فیزیکی، اجتماعی و محیطی است و از این طریق دانش و آگاهی را افزایش میدهد.
نتیجهگیری: رویکرد مدارس ارتقا دهنده سلامت نشاندهنده یک تغییر پارادایم به سمت یک مدل یکپارچه و مبتنی بر سیستم است که نیازمند ارزیابی مجدد فرآیندهای برنامهریزی، اجرا و ارزیابی فعالیت ها و برنامه های آموزش و پرورش برای تقویت موثر فرهنگ سلامت میباشد.
دکتر محمدرضا فرتوکزاده، دکتر مهدی عباس زاده، دکتر فرشته نوری، دکتر علی اکبر حقدوست،
دوره ۹، شماره ۱ - ( ۳-۱۴۰۴ )
چکیده
زمینه و هدف: سبک زندگی ریشه در معنای زندگی داشته و وقوع الگوی زندگی اسلامی- ایرانی و سلامتمحور، مستلزم اتخاذ شیوههای معتبر برای شکلگیری معنای زندگی متناسب با آن خواهد بود.
روش: در این مطالعه از شیوه مرور اسنادی کلیدواژههای مرتبط در منابع معتبر بومی استفاده شده است.
یافتهها: فعالیتهای آموزش و ارتقای سبک زندگی سالم با الگوی اسلامی- ایرانی، باید در خانواده، مدارس، محلهای کار، خانههای بهداشت، مراکز بهداشتیدرمانی، محلهها و سایر مراکز و فرصتهای جامعه انجام شود. این فعالیتها دربرگیرندۀ همۀ موضوعات مرتبط برای مخاطبان مختلف و شامل مواردی مانند تغذیۀ سالم، فعالیت بدنی کافی، خوابوبیداری مناسب، پیشگیری از مصرف دخانیات و همۀ عوامل آسیبرسان به سلامت، ارتقای سلامت روان، پیشگیری از عوامل خطری نظیر HIV/AIDS و ایمنی و ... است.
نتیجهگیری: از روشهای آموزش بهداشت مبتنی بر شواهد؛ مهارتآموزی، پیشگیری از عوامل خطر و ارتقای سلامت؛ تربیت فرهنگی؛ معرفی الگوهای زندگی سالم و الگوسازی؛ راهنمایی و مشاوره؛ خودمراقبتی؛ پژوهش و ترجمان دانش، و نظایر آنها برای تبیین و ترویج و نهادینهسازی سبک زندگی سالم با الگوی اسلامی- ایرانی، استفاده میشود. شایسته است از ظرفیتهای تلفیقیافته مبتنی بر شواهد طب سنتی ایرانی و طب رایج و تجارب معتبر سبک زندگی سالم در سایر ملل نیز استفاده بهینه شود.